English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 279 (6676 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
give up U دست برداشتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
gait U گام برداشتن
forborne U دست برداشتن تحمل کردن
weed U برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeded U برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding U برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
crack U شکاف برداشتن ترکیدن
crack U شکاف برداشتن
cracks U شکاف برداشتن ترکیدن
cracks U شکاف برداشتن
poll U نمونه برداشتن
polled U نمونه برداشتن
polls U نمونه برداشتن
list U سیاهه برداشتن
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
machine U براده برداشتن
machined U براده برداشتن
machines U براده برداشتن
clearance U برداشتن مانع
map U نقشه برداشتن از
maps U نقشه برداشتن از
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
split U ترک برداشتن تقسیم کردن
pace U شیوه گام برداشتن
paced U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
scrub U برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی
scrubbed U برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی
scrubbing U برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی
scrubs U برداشتن اطلاعات از دیسک یا حذف داده از محل ذخیره سازی
uncover U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovering U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
uncovers U برداشتن روپوش یا چادر وسایل فرمان از حفاظ یا سنگرخارج شوید
buckle U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
buckled U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
buckles U تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
lift U برداشتن
lifted U برداشتن
lifting U برداشتن
lifts U برداشتن
remove U برداشتن
remove U از جا برداشتن
remove U برداشتن مهر
removes U برداشتن
removes U از جا برداشتن
removes U برداشتن مهر
removing U برداشتن
removing U از جا برداشتن
removing U برداشتن مهر
relaying U برداشتن و دوباره جاگذاری سنگفرشهابرای تعمیر
topsoil U خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
fracture U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured U مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures U مو برداشتن قطعات و وسایل
fracturing U مو برداشتن قطعات و وسایل
spoon U با قاشق برداشتن
spooned U با قاشق برداشتن
spooning U با قاشق برداشتن
spoons U با قاشق برداشتن
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
open U برداشتن پوشش یا باز کردن در
opened U برداشتن پوشش یا باز کردن در
opens U برداشتن پوشش یا باز کردن در
warp U تاب برداشتن
warp U منحرف کردن تاب برداشتن
warped U تاب برداشتن
warped U منحرف کردن تاب برداشتن
warps U تاب برداشتن
warps U منحرف کردن تاب برداشتن
burn U کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
burns U کسب امتیاز برداشتن غیرمجاز سنگ یا مانع دیگر از مسیر
unveil U حجاب برداشتن
unveiled U حجاب برداشتن
unveiling U حجاب برداشتن
unveils U حجاب برداشتن
rev U تند گشتن دور برداشتن
revs U تند گشتن دور برداشتن
revved U تند گشتن دور برداشتن
revving U تند گشتن دور برداشتن
elide U ازاخر برداشتن
elided U ازاخر برداشتن
elides U ازاخر برداشتن
eliding U ازاخر برداشتن
lop U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lops U باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
withdraw U عقب کشیدن برداشتن
withdraws U عقب کشیدن برداشتن
stride U گام های بلند برداشتن
strides U گام های بلند برداشتن
striding U گام های بلند برداشتن
moistening U نم برداشتن
step U قدم برداشتن
step U گام برداشتن
stepping U قدم برداشتن
stepping U گام برداشتن
include U در برداشتن
Other Matches
transcribing U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes U استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
sublate U برداشتن
pickup U برداشتن
pick up U برداشتن
take up U برداشتن
to take up U برداشتن
to run away with U برداشتن
takes U برداشتن
ingether U برداشتن
glom U برداشتن
to mop up U برداشتن
includes U در برداشتن
to pick up U برداشتن
to pull off U برداشتن
countertrace U برداشتن از
take U برداشتن
delete U برداشتن
deleted U برداشتن
deletes U برداشتن
deleting U برداشتن
ingather U برداشتن
flaw U مو برداشتن
flaws U مو برداشتن
to carry arms U سلاح برداشتن
transcribes U رونوشت برداشتن
snap up U تند برداشتن
transcribed U رونوشت برداشتن
demountable U قابل برداشتن
to have one's p taken U عکس برداشتن
to receive a wound U زخم برداشتن
unmasked U نقاب برداشتن از
unmask U نقاب برداشتن از
unmasking U نقاب برداشتن از
to fly to arms U سلاح برداشتن
to d. the cloth U رومیزی را برداشتن
transcribe U رونوشت برداشتن
transcribing U رونوشت برداشتن
decode U برداشتن رمز
decoded U برداشتن رمز
decodes U برداشتن رمز
flaw U ترک برداشتن
flaws U ترک برداشتن
feet U پاچنگال برداشتن
emarginate U برداشتن حاشیه از
dequeue U برداشتن اقلام یک صف
heave U خیز برداشتن
heaved U خیز برداشتن
to break step U غلط پا برداشتن
twists U تاب برداشتن
twisting U تاب برداشتن
shuffle off U به عجله برداشتن
run away with U برداشتن و در رفتن
remove slag U سرباره را برداشتن
surmount U ازمیان برداشتن
surmounted U ازمیان برداشتن
surmounting U ازمیان برداشتن
surmounts U ازمیان برداشتن
picturize U فیلم برداشتن از
off take rudder U سکان برداشتن
make a copy of U رونوشت برداشتن
ingether U خرمن برداشتن
twist U تاب برداشتن
break step U غلط پا برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate . U ازمیان برداشتن
cease U دست برداشتن
to come at a bound <idiom> U خیز برداشتن
unmasks U نقاب برداشتن از
unhood U سرپوش برداشتن از
to take off U برداشتن بردن
to sweep away U ازمیان برداشتن
resign U دست برداشتن
uncap U سر پوش برداشتن از
uncap U کلاه از سر برداشتن
to take the photograph of U عکس برداشتن از
desist U دست برداشتن
leave alone <idiom> U دست از سر کسی برداشتن
ingather U انباشتن خرمن برداشتن
disburden U بار از دوش برداشتن
decontrol U دست از کنترل برداشتن
to take notes of U یاد داشت برداشتن از
defuses U فیوز بمب را برداشتن
defused U فیوز بمب را برداشتن
yerk U هل دادن شکاف برداشتن
work in U مشکلات را از میان برداشتن
to get anything out of the way U کاری را ازمیان برداشتن
untread U بعقب گام برداشتن
to whisk away or off U تند بردن برداشتن
to have two strings to one bow U با یک دست دو هندوانه برداشتن
to lift one's hand U دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand U دست بدعا برداشتن
to sel a person a pup U کلاه کسیرا برداشتن
defusing U فیوز بمب را برداشتن
To pluck ones eyebrows. U زیر ابرو برداشتن
remove the seal from U مهر چیزی را برداشتن
multiplicate U چندین نسخه برداشتن از
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
racing of generator U دور برداشتن مولد
racing of motor U دور برداشتن موتور
defuse U فیوز بمب را برداشتن
to run away with U برداشتن ودر رفتن
curled U تاب برداشتن فردادن
curl U تاب برداشتن فردادن
curls U تاب برداشتن فردادن
to raise the v U توری یانقاب ازروی برداشتن
to relieve one of a load U باراز دوش کسی برداشتن
photographed U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photograph U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
unburdens U بار از دوش کسی برداشتن
unburdening U بار از دوش کسی برداشتن
unburden U بار از دوش کسی برداشتن
to keep pace with any one U گام های برابرباکسی برداشتن
to rob peter to pay paul U از ریش برداشتن و بسیل گذاشتن
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
vorlage U خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
pick up <idiom> U برداشتن چیزی ازروی زمین
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent. U دور برداشتن ( جسور شدن )
turbary U حق برداشتن خاک از زمین غیر
spread oneself too thin <idiom> U با یک دست چند هندوانه برداشتن
to throw off the mask U پرده از روی کار برداشتن
take off U برداشتن پرواز کردن هواپیما
appendectomy U برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
boning U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
film U تاری چشم فیلم برداشتن از
lobectomy U برداشتن قسمتی ازیک عضو
filmed U تاری چشم فیلم برداشتن از
degreasing U از بین بردن یا برداشتن گریس
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
cathodogeaph U بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
bones U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
kodak U بادوربین کداک عکس برداشتن
bone U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
photographs U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
boned U استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
photographing U عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
transplantable U قابل برداشتن وکاشتن درمحل دیگری
gastrectomy U عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
adenoidectomy U عمل برداشتن لوزه سوم [پزشکی]
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
To sweep the board . U کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
notate U یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
insuperability U عدم امادگی برای از میان برداشتن
hop step U طرز گام برداشتن در پرتاب نیزه
to step out U گامهای بلند برداشتن پابیرون نهادن
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
bote U حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
to tilt at the ring U سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
to d. up a liquid U مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
capped U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap U سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
hitch kick U پرش طول با دو گام برداشتن درهوا و دست بالای سر
volte U حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
stem turn U پیچ موازی با گام برداشتن اسکی کوهی یا درهای
vasectomy U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomies U عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
to p the well U تمام یاقسمتی ازاثاثیه چاه کنی را ازسرچاه نفت برداشتن وبردن
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
ladling U باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن
ladles U باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن
ladled U باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن
desist U دست برداشتن از دست کشیدن
ladle U باملاقه کشیدن باملاقه برداشتن
desists U دست برداشتن از دست کشیدن
desisting U دست برداشتن از دست کشیدن
desisted U دست برداشتن از دست کشیدن
lithoprint U با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
side step U فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
Recent search history Forum search
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
0زیر ابرو برداشتن
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com